کد مطلب:93769 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:345

واکنش پرهیزگاران در برابر قرآن مجید











(فاذا مروا بآیه فیها تشویق ركنوا الیها طمعا و تطلعت نفوسهم الیها شوقا و ظنوا انها نصب اعینهم و اذا مروا بآیه فیها تخویف اصغوا الیها مسامع قلوبهم و ظنوا ان زفیر جهنم و شهیقها فی اصول آذانهم).

ترجمه: پرهیزكاران هرگاه به آیه ای برسند كه در آن تشویق باشد با علاقه فراوان به آن روی آورند و روح جانشان با شوق در آن خیره شود و آن را همواره نصب العین خود می سازند، و هرگاه به آیه ای برخورد كنند كه در آن بیم باشد، گوشهای دل خویشتن را برای شنیدن آن باز می كنند و صدای ناله و به هم خوردن زبانه های آتش با آن وضع مهیبش در درون گوششان طنین انداز است.

شرح: مولی در ادامه برنامه شبانه متقین، اشاره به تلاوت قرآن و تفكر و تامل آنها بر روی آیات قرآن می كند، یعنی آنها مثل كسانی نیستند كه فقط الفاظ قرآن را لقلقه زبان كنند، بلكه تلاوت آنها توام با تامل و تفكر است آنها این كلام مولی علی (ع) را شنیده اند و به كار بسته اند كه: «الا لاخیر فی قراءه لیس فیها تدبر الا

[صفحه 488]

لا خیر فی عباده لیس فیها تفقه»[1] (آگاه باشید كه خیری در تلاوتی نیست كه در آن تدبر و دقت نباشد، بدانید كه خیری در عبادتی نیست كه در آن آگاهی و فهم نباشد، كدامیك از ما اینگونه عمل به سیره متقین می كنیم، كدامیك از ما تامل و تدبر در آیات و احكام الهی می كنیم.

آیا جای نكوهش و سرافكندگی نیست كه برای كتاب داستان و قصه و كتابی كه دارای حكایات خنده آور است، اینقدر وقت می گذاریم، و حتی دقت می كنیم مطلبی از ذهن ما غائب نشود، ولی یك صدم این مقدار را- اگر قرآن بخوانیم- برای فهم قرآن بكار نمی بندیم، آیا زشت نیست این همه دقت در یك مسئله ریاضی و یا فیزیك و شیمی و غیره می كنیم و قرآن را به فراموشی سپرده ایم، چقدر بی توجهی است كه فلان آقا یا خانم فوق لیسانس خود را گرفته و این همه وقت و فكر صرف كرده تا بتواند به این درجه علمی رسد، ولی هنوز یاد نگرفته چگونه از روی قرآن بخواند، چه رسد به اینكه در معانی دقیق آن تامل و تفكر كند، چقدر قبیح است كه گوینده اخبار و برنامه های رادیو تلویزیون ما بعد از سالها كه از انقلاب اسلامی گذشته، با توجه به اینكه دوره دانشگاهی را گذرانده وقتی یك آیه كوچك به او می دهند نتواند صحیح بخواند، اینها درد است كه هنوز نتوانیم از روی كتابی كه قانون انسان سازی و جامعه سازی است بخوانیم، كتابی كه تمام درمان دردهای ما در آن است، كتابی كه اصلاح كننده دنیا و آخرت ما است، چقدر فاصله است بین روش ما با روش متقین؟! ولی چاره چیست، در ناامیدی بسی امید است باید تلاش كرد تا لااقل خود را به مرز آنها نزدیك كنیم.

تفكر، حیات قلب انسان بصیر است، اگر تدبر از بین رفت روح بصیرت رخت بر می بندد، و قلب بینا از بینائی باز می ایستد، انسانی كه دارای باطنی بینا

[صفحه 489]

و ضمیری روشن است، تا مادامی كه تفكر می كند این بینائی را داراست، اما بینائی بدون روشنائی به تنهائی در بیابان تاریك و ظلمانی مسائل و حوادث زندگی كارآئی ندارد، زیرا بدون روشنائی امكان وصول به مقصد غیر ممكن است. قرآن است كه نور هدایت و چراغ تاریكی ها است، و چه جالب این مطلب را امام به حق ناطق، صادق اهل بیت می فرماید: «ان هذا القرآن فیه منار الهدی و مصابیح الدجی، فلیجل جال بصره و یفتح للضیاء نظره، فان التفكر حیاه قلب البصیر كما یمشی المستنیر فی الظلمات بالنور»[2] (این قرآن راهنمای هدایت و چراغ شب تاریك است، پس جولان دهد صاحبنظر چشم بصیرت خود را در آن و بگشاید نظر باطنی خود را برای استفاده از نور آن، زیرا كه تفكر زندگی و حیات دل بینا است، چنانچه در ظلمات و تاریكیها به نور استعانت كنند، در ظلمات جهل و تاریكیهای ظلالت به نور هدایت قرآن باید هدایت جست).

قرآن عهد و پیمان الهی با بندگان خود است و نیكوست كه هر روز انسان با خواندن آن تجدید عهد و میثاق با خدای خود كند، در روایت هم آمده كه امام صادق (ع) فرمودند: «القرآن عهد الله الی خلقه فقد ینبغی للمرء المسلم ان ینظر فی عهده و ان یقرا منه فی كل یوم خمسین آیه» (قرآن عهد خداوند به سوی بندگان او است، سزاوار است، برای مسلمان كه در عهد خود نظر كند، و در هر روز 50 آیه از آنرا تلاوت كند).[3].

در حدیثی دیگر از امام سجاد (ع) آمده است: «آیات القرآن خزائن فكلما فتحت خزینه ینبغی لك ان تنظر ما فیها» (آیات قرآن گنجینه هائی است كه هرگاه گنجینه ای باز شد سزاوار است آنچه در آن است دقت و نظر كنی)[4] اگر انسان به گنجی رسد بسیار دقت می كند و خوب بررسی می نماید تا كمال استفاده را از آن

[صفحه 490]

بنماید، این انسان هم باید وقتی در قرآن وارد شد و هر آیه ای را از جلوی چشمش گذراند، بسیار تامل كند كه هر آیه ای گنجی است كه با دیدن و قرائت كردن آن به رویش گشوده می شود و با تامل و بررسی در آن استفاده و مورد بهره برداری قرار می گیرد، و چه گنجی از این بهتر كه هم برای دنیای فانی سودمند است هم برای آخرت باقی مفید. و بواسطه مراعات تفكر و ادب قرائت، پیشوایان معصوم از زیاد خواندن و با سرعت خواندن آن در مدتهای كوتاه جلوگیری می كردند در روایت آمده كه محمد بن عبدالله به امام صادق (ع) گفت: من قرآن را در یك شب ختم می كنم، حضرت فرمودند: من خوشم نمی آید قرآن را در كمتر از یك ماه ختم كنی[5].

در روایتی دیگر ابن عمرو گفت: پیامبر (ص) به من فرمودند: بخوان یكدور قرآن را در هر ماه، گفتم بیشتر در خود قدرت می بینم، فرمودند: در 20 شب بخوان، گفتم: قدرت بیشتری دارم، فرمود در 10 شب بخوان، گفتم قدرت بیشتری دارم، فرمود بخوان در هفت شب و زیاد مكن بر این مقدر (یعنی در ظرف هفت شب بیشتر از یك دوره قرآن مخوان)».[6].

اینها همه نشان دهنده توجه اولیاء دین به تدبر در آیات قرآن است و برای جلوگیری از عدم تفكر در آیات، اصحاب را منع می كردند كه در مدت كوتاهی ختم قرآن كنند زیرا طبیعی است كه هر چه سرعت قرائت بیشتر باشد، تعمق و تدبر در معانی آن كم می شود گاهی این سئوال مطرح می شود، كه: چگونه می توان بین روایاتی كه می گویند بسیار قرآن بخوانید، و روایاتی كه می گویند تدبر و تفكر كنید، جمع كرد؟ جواب روشن است: این دو دسته از روایات تضادی با هم ندارند، زیرا از روایاتی كه ذكر شد معلوم می شود كه پیامبر و ائمه بر حسب حال كسی كه قرآن

[صفحه 491]

می خواند به او تاكید می كنند بسیار قرآن بخواند و بسیار ختم قرآن كند ولی وقتی می بینند به حدی می رسد، كه: زیاد و سریع خواندن به تفكر در آیات ضرر می زند و هدف اصلی كه فهم و درك است ضایع می شود، نهی می كنند و می گویند كمتر از یك ماه یا یك هفته (بر حسب حال سئوال كننده) بیش از یك ختم قرآن نكند.

پس زیاد و با سرعت خواندن قرآن تا جائی است كه به تامل در آیات ضرر نزند، اگر كسی می بیند در یك سال یك ختم قرآن با فكر و تامل می تواند بكند نباید تا می تواند كمتر از یك سال بخواند، البته توجیهات دیگری هم كرده اند كه از جمله:

1- روایاتی كه تاكید بر زیاد خواندن می كند، هدفی را دنبال می كند و آن حفظ شدن و سالم ماندن قرآن از تحریف آن، زیرا هر چه بیشتر خوانده شود، محفظتر و محرفان، ناامیدتر می شوند، و روایاتی كه تكیه بر روی فهم می كند، هدف دیگری را دنبال می كند كه: آن هدایت مردم و توسعه در بینش آنهاست، و حال كه تقریبا از دست تحریف گران قرآن در امان مانده، باید به هدف دوم پرداخت.

2- شاید اشاره به اختلاف حالات باشد، گاهی انسان حالت روحی او مناسب دقیق شدن در مطلبی است آن وقت تفكر كند، و گاهی امر دائر مدار قرآن خواندن سریع و یا به دنبال كار دیگر رفتن است، در این حالت روخوانی قرآن مقدم است، و چه بسا انسان را به وادی تفكر می كشاند.

3- روایاتی كه تاكید بر زیاد خواندن می كند، مراد این باشد كه آیاتی كه روی آنها تفكر شده بیشتر و سریعتر خوانده شود...

البته به نظر می رسد از همه بهتر همان بود كه گفتیم یعنی زیاد خواندن با تفكر و تدبر و هیچ تضادی هم بقرینه روایاتی كه ذكر شد ندارند.

پرهیزكاران وقتی به آیاتی كه بشارت و تشویق در آن است، و ذكری از بهشت و نعمتهای آن شده، می رسند، آن نعمتها را از خداوند طلب می كنند و وقتی به آیات

[صفحه 492]

مشتمل بر خوف و ترس و عذاب برخورد می كنند به خدا پناه می برند.

در روایت است كه امام هشتم (ع) در سفر خود به خراسان شبها در فراش خود بسیار تلاوت قرآن می كردند، و وقتی به آیه ای كه ذكر بهشت یا جهنم بود می رسیدند، می گریستند، و بهشت را از خدا طلب و از آتش جهنم پناه به او می بردند.[7].

پرهیزكاران چنان به آیات مشتمل بر تشویق توجه دارند گویا نعمتها در برابر دیدگان آنهاست، گویا بهشت را می بینند، و از طرفی چنان گوش به آیات مشتمل بر عذابهای الهی می سپارند، كه گویا زفیر و شهیق جهنم را می شنوند «زفیر و شهیق» دو موجود زنده ای هستند كه تنفس می كنند مثل انسان و اسب و غیره، به درون بردن هوا را نیز زفیر و بیرون كردن آنرا شهیق گویند، و به تعبیر دیگر دم و بازدم، آیا نمی شود از این استفاده كرد كه جهنم هم موجودی زنده است كه دارای زفیر و شهیق است، دم و بازدم دارد، به طوری كه صدای آن محسوس است، و چنانكه ما تنفس یك انسان یا اسبی را كه دویده به خوبی می شنویم، اهل معرفت هم دم و بازدم جهنم را می شنوند، آنچه ما از بهشت و جهنم در نظر خود ترسیم كرده ایم بسیار متفاوت است، ما نعمتهای بهشت را تشبیه به باغهای پر میوه و جهنم را تشبیه به گودالی آتشین می كنیم، ولی حقیقت غیر از آن چیزی است كه ما تصور می كنیم، اینكه قرآن می فرماید: (جیی ء یومئذ بجهنم)[8] (جهنم آورده می شود) یعنی چه، جهنم به سوی گنهكاران می آید چه مفهومی دارد؟ یا اینكه می فرماید: (ازلفت الجنه للمتقین)[9] (بهشت برای پرهیزكاران نزدیك آورده می شود) یعنی چه؟ حركت جهنم و بهشت چه معنی دارد؟ آتش جهنم از درون می سوزاند و اول قلب را سوزانده و بعد جسم را یعنی

[صفحه 493]

چه؟ (نار الله الموقده التی تطلع علی الافئده)[10] آیا این آتش معمولی دنیوی است، نه هرگز، آتش دنیوی آتش سرد شده است، اول جسم را می سوزاند و بعد دل را و قابل مقایسه با آتش اخروی نمی باشد.

در ذیل آیه (جیی ء یومئذ بجهنم) مرحوم طبرسی در مجمع البیان روایت تكان دهنده ای نقل می كند، كه: مضمون آن چنین است: «ابی سعید خدری» گوید: وقتی این آیه نازل شد رنگ چهره رسول الله تغییر كرد، به طوری كه در صورت آن نمایان بود، اصحاب كه: حال حضرت را چنین دیدند، نزد علی (ع) رفته و گفتند، حادثه ای رخ داده كه در صورت پیامبر آثار آن را ملاحظه كردیم، مولی از پشت حضرت آمد و ایشان را در بغل گرفت و گفت ای پیامبر خدا، پدرم و مادرم فدای تو باد چه اتفاقی رخ داده؟ حضرت فرمودند: جبرئیل این آیه را بر من خواند (و جیی ء یومئذ بجهنم) مولی فرمود چگونه جهنم را می آورد، فرمود: هفتاد هزار ملك با 70 هزار زمام او را می كشند و او می خواهد فرار كند، اگر او را رها كنند، اهل محشر را آتش می زند، سپس من به او عرضه می شوم، او می گوید: مرا با تو چه كار؟! یا محمد، خداوند حرام كرده بدن ترا بر من، و هر كسی سخن از خود می گوید و به فكر خود است ولی محمد گوید: رب امتی، امتی (پروردگار من امتم، امتم).[11] بعضی در صدد توجیه برآمده اند و اینكه قرآن درباره حركت كردن بهشت و جهنم مجازگوئی كرده، و مراد این است كه بهشت و جهنم در معرض دید آنها قرار می گیرد، ولی دست برداشتن از ظاهر آیه بدون قرینه ی برخلاف، صحیح نیست، ما چه می دانیم اوضاع جهنم و بهشت در قیامت و عذابها و نعمتها چگونه است؟! پس ظاهر آیه هر چه هست همان را اخذ می كنیم.

[صفحه 494]

پس با وجود این عذابها و عقوبتها كه حقیقتش بر ما پوشیده است، اهل معرفت حق دارند، با خواندن قرآن، و این آیات عذاب پیر شوند، و عجب است كه: ما می خوانیم ولی هیچ تغییری در حالمان پیدا نمی شود، گویا قلوب ما از سنگ هم سخت تر شده است! (كالحجاره او اشد قسوه).

مرحوم خوئی در منهاج البراعه[12] در ذیل این فقره از آیه آورده كه خط مشی قرائت كنندگان قرآن را مشخص می كند.

1- امام صادق (ع) فرمودند: «ینبغی للعبد اذا صلی ان یرتل فی قرائته فاذا مر بآیه فیها ذكر الجنه و ذكر النار سال الله الجنه و تعوذ بالله من النار و اذا مر بیا ایها الناس و یا ایها الذین آمنوا یقول لبیك ربنا» (سزاوار است برای عبدی كه در مقابل مولای خود بنماز می ایستد، ترتیل را در قرائت آیات رعایت كند و وقتی مرور به آیه ای كرد كه در آن ذكر بهشت و ذكر آتش است، از خدا بهشت را طلب كند و پناه به خدا برد از آتش و وقتی (یا ایها الناس و یا ایها الذین آمنوا) را قرائت كرد بگوید لبیك ربنا).

2- روایت دوم تقریبا به همین مضمون از امام صادق (ع) است «سزاوار است برای كسی كه قرآن می خواند وقتی به آیه ای كه در آن طلب و درخواست یا ترس و خوف است رسید، طلب كند، در آن وقت بهترین چیزی را كه امید دارد، و طلب كند عافیت و رهائی از آتش و عذاب را».

3- زهری در حدیثی گوید: «كان علی بن الحسین (ع) اذا قرء مالك «ملك» یوم الدین یكررها حتی یكاد ان یموت. (امام سجاد وقتی در نماز به (مالك یوم الدین) می رسید آنقدر تكرار می كرد به طوری كه نزدیك بود جان از بدنش مفارقت كند.

[صفحه 495]

كسی كه بتواند مانند پرهیزگاران قرآن بخواند، بزرگترین نعمت به او عطا شده است، و شاید این نوع قاری مراد پیامبر باشد كه فرمود: «من قرا القرآن ثم رای ان احدا اوتی افضل مما اوتی فقد استصغر ما عظمه الله» (اگر كسی قرآن بخواند (به بالاترین نعمت الهی دست یافته است) و اعتقاد پیدا كند كه به دیگری بیشتر نعمت اعطا شده است او آنچه را كه خداوند عظیم و بزرگ شمرده، كوچك شمرده است)[13] یعنی خداوند قرآن خواندن را نعمت بسیار عظیم دانسته به طوری كه بالاتر از آن نعمتی نیست اگر كسی آن را كوچك شمارد، نعمت بزرگ خدا را كوچك شمرده است.

این برنامه متقین محكی برای شناختن خود ماست، آیا ما هم در موقع تلاوت آیات الهی یا شنیدن آن چنین هستیم؟ آیا در موقع شنیدن آیات عذاب تفكری نسبت به قیامت داریم؟ آیا به مقام عین الیقین رسیده ایم، كه: اینگونه بهشت و جهنم را ببینیم، و صداها را بشنویم؟ معنی اینكه در روایت می گوید وقتی به: (یا ایها الناس و یا ایها الذین آمنوا) رسیدید لبیك گوئید، چیست؟ آیا غیر از این است كه طرف خطاب من هستم؟، آیا غیر از این است كه آیات بشارت و بهشت و تخویف و جهنم را شنیدم، آیا شنیدن مسئولیت آور نیست؟ تا خود را متصف به اوصاف اهل بهشت، و از اوصاف اهل آتش دور كنیم آیا همین مقدار كافی است كه: وقتی آیات بهشت و جهنم را شنیدیم، لفظا درخواست نعمتهای بهشت و دوری از عذاب كنیم؟! نه هرگز، حاشا و كلا كه چنین باشد، بلكه باید عملا هم چنین كنیم، باید عمل خود را بر عمل بهشتیان منطبق كرده، و هر چه بیشتر از عمل اهل نار تبری و دوری جوئیم، خداوند ما را در این راه ثابت قدم گرداند، و توفیق تدبر و تفكر در آیات خودش را به ما عنایت فرماید.

[صفحه 496]

ای برادری كه هنوز سنی از تو نگذشته، سعی كن تا جوانی، قرائت قرآن را برای خود ملكه كنی، تا نورانیت قرآن با خون و گوشت و پوست تو درآمیزد، و زیبائیهای قرآن در قلب تو مستقر شود به طوری كه قرآن باطن تو شود، گاهی انسان به جائی می رسد كه مثل علی (ع) و معصومین دیگر خود، قرآن جامع و فرقان قاطع و كلام الله ناطق می شود، اینها آیه الله عظمای الهی هستند، و این تعجب ندارد كه گاهی می شود انسان به جائی برسد كه باطن او عین ذكر و عبادت می شود.

آری تا جوانی بكوش كه: قلب جوان بسیار پذیرش دارد، بذر را می گیرد، چه بذر خدا باشد، چه بذر شیطان، ولی سعی كن قلب تو محل رشد بذر شیطان نشود، و به همین جهت مبادا با اهل فسوق و عصیان و معصیت نشست و برخاست كنی، كه هر چه در زمین قلب تو كشتند، همان بدروی، و دیدیم كه هر كه نالید از رفیق و یار بد نالید.

در حدیث است: «مومنی كه قرائت قرآن كند در حالی كه جوان است (نورانیت) قرآن با گوشت و خون او آمیخته می گردد خداوند او را با سفراء كرام نیكوكار محشور كند و قرآن پناه اوست، در قیامت، و در محضر حق گوید: خداوندا هر عاملی اجر عملش را گرفت، غیر از عامل به من، پس بهترین عطایای خود را به او برسان، پس خدای تعالی دو حله از حله های بهشتی را بر او بپوشاند و بر سر او تاج كرامت نهد، پس خطاب شود: آیا راضی شدی؟ قرآن عرض می كند: من امید بیشتر داشتم، پس امن و امان را به دست راست او دهند و خلد برین را به دست چپ و داخل بهشت شود، و به او گفته شود: قرائت كن، و بالا بیا درجه ای، پس به قرآن خطاب شود: آیا او را به مقامات عالی رساندیم و تو راضی شدی؟ عرض می كند آری».[14].

[صفحه 497]

در روایتی از امام باقر (ع) آمده كه: فرمودند پیامبر گرامی اسلام فرموده اند: «من قرا عشر آیات فی لیله لم یكتب من الغافلین و من قرا خمسین آیه كتب من الذاكرین و من قرا ماته آیه كتب من القانطین و من قرا مائتی آیه كتب من الخاشعین و من قرا ثلاثمائه آیه كتب من الفائزین و من قرا خمسمائه آیه كتب من المجتهدین و من قرا الف آیه كتب له قنطار من بر، القنطار خمسه عشر الف (خمسون الف) مثقال من ذهب و المثقال اربعه و عشرون قیراطا اصغرها مثل جبل احد و اكبرها ما بین السماء و الارض».[15].

(رسول خدا (ص) فرمود: هر كس در شبی ده آیه قرائت كند از غافلان به حساب نیاید و هر كس پنجاه آیه بخواند از ذاكران به حساب آید، و هر كس صد آیه بخواند، از مطیعان، و هر كس دویست آیه بخواند از خاشعان، و هر كس سیصد آیه بخواند از رستگاران، و هر كس پانصد آیه بخواند از كوششگران به حساب آید، و هر كس هزار آیه خواند، هزار «قنطار» نیكی برایش نوشته شود).


صفحه 488، 489، 490، 491، 492، 493، 494، 495، 496، 497.








  1. بحار جلد 92 صفحه 211- معانی الاخبار جلد 2 صفحه 49- میزان الحكمه جلد 8 صفحه 88.
  2. كافی جلد 2 كتاب فضل القرآن حدیث 5.
  3. كافی جلد 2 كتاب فضل القرآن باب فی قراءته، حدیث 1 و 2.
  4. كافی جلد 2 كتاب فضل القرآن باب فی قراءته، حدیث 1 و 2.
  5. كافی جلد 2 صفحه 617- میزان الحكمه جلد 8 و 88.
  6. كنز العمال خبر 2815- میزان الحكمه جلد 8 صفحه 88.
  7. بحار جلد 92 صفحه 210- میزان الحكمه جلد 8 صفحه 88.
  8. سوره الفجر آیه 23.
  9. سوره الشعراء آیه 90 و سوره ق آیه 31.
  10. الهمزه آیه 6.
  11. مجمع البیان جلد 5 صفحه 489 و قریب به همین معنی در تفسیر در المنثور هم آمده و المیزان در جلد 20 صفحه 415 و نمونه در جلد 26 صفحه 472 در ذیل همین آیه آورده اند.
  12. منهاج البراعه جلد 12 صفحه 126، دو حدیث اول را از طریق صاحب وسائل و سومی را از طریق كلینی نقل كرده است.
  13. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 9 -10 صفحه 143.
  14. چهل حدیث صفحه 423.
  15. چهل حدیث صفحه 423 به نقل از كافی جلد 2 كتاب فضل القرآن باب ثواب قراءه القرآن حدیث 5.